صدای گریه های غمگین کسی می آید
که در فراق معشوق صبرش به سر می آید
بعد از این قلب اش تا ابد خونین خواهد بود
دیگر تا به قیامت اندوهگین خواهد بود
یدالله هر شب روز گریه ها خواهد کرد
بعد از این از فراق سیده اش یاد خواهد کرد
بعد از این بغض در گوشه ی قلبش می ماند
که تا ابد از غم جانسوز نگارش می نالد
هر شب روز کنار قبر فاطمه خواهد رفت
صدای هق هق اش تا آسمان خواهد رفت
هر کجای این شهر خبر فاطمه خواهد بود
خبر از دلتنگی علی در فراق فاطمه خواهد بود
سجاد اوسیانی
تو نیستی که ببینی چقدر تنهایم
به روی غُربتِ آیینه، دست می سایم...
مگر که در شب و توفان کنارِ من باشی
که من بدون تو تا صبح هم نمی پایم !
به من اجازه بده، ماهِ من! که برگردم
که خالی، است میانِ ستارگان، جایم
طلوع کن نفسی، آسمانِ آبی من
که من غروبِ غم انگیز و تلخِ دریایم
کلام و فلسفه هم در دلم افاقه نکرد
که در جهانی ازاینگونه، چیست معنایم؟!
دوباره برکه و باران، دوباره غارِ کبود
سکوتِ آبی و نیلوفرینِ بودایم !
شهاب گودرزی
اقبال لاهوری
دیوانه و دلبسته ی اقبال خودت باش!
سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش!
یک لحظه نخور حسرت آن را که نداری
راضی به همین چند قلم مال خودت باش!
دنبال کسی باش که دنبال تو باشد!
اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش!
پرواز قشنگ است ولی بی غم و منت
منت نکش از غیر و پر و بال خودت باش!
صد سال اگر زنده بمانی گذرانی
پس شاکر هر لحظه و هر سال خودت باش!
ابرها باد بارون
رو دلم لک زده هوای بارون
دلم میخواد با تو باشم زیر بارون
صدای شر شر بارون
چه شکستیست وقت دلم با صدای بارون
چه غمیست غم نبودنت وقت بارون
چه هواییست هوای بودنت زیر بارون
گناه هست اگر نباشم یاد تو زیر بارون
میان چرخ چشمانت چرخ میزنم زیر بارون
شب یلدا یادته زیر بارون
تو را میسپارم بعد خدا به بارون
احساسم بارانی شده زیر بارون
یحیی بهرامی باباحیدری
با پای گریز ازعشق در عشق گذر داریم
گه با دل قهرآمیز برعشق نظر داریم
امیرعلی مهدی پور
این روزها خواهد گذشت
گریه هایم ، دلتنگیهایم و تمام غمهایم را پشت سر می گذارم
من قوی می شوم ، قوی تر از قبل تو
میدانم روزی دلتنگ خواهی شد
دلتنگ دوستت دارم هایم
دلتنگ دلتنگیهایم
دلتنگ مزاحمتهای گاه و بیگاهم
روزی چشم بر صفحه ی گوشی ات خواهی دوخت تا عاشقانه ای برایت بنویسم
روزی دلتنگ خنده هایم، بغضهایم، اشکهایم و حتی سکوتم خواهی شد
این روزها را یادت بماند رنجها مرا از پای نمی اندازد
عشقت در دلم همچون شعله ی امیدی روشن خواهد ماند
جایت
تا ابد در قلبم امن است ، خاطره هایت را هر روز از تاقچه ی حافظه ام
برمیدارم مرور میکنم ، دستی میکشم تا مبادا غبار فراموشی بر رویشان بنشیند
تو را همچون گنجی در روزگارم نگه میدارم
من تو را دارم چون عشقت را همچون نهالی بر قلبم کاشته ام و هر روز با شعرهایم میپرورانم
میدانم
که تنها نمیمانی ، چرا که هزاران بهتر از من آرزویت را دارند ، اما اگر
روزی تنها شدی و دلت شکست ، اگر روزی برای حرفهایت مخاطبی نداشتی ، اگر
روزی نیاز داشتی که خشمت را بر سر کسی خالی کنی ، من هستم
که این خاصیت عاشق است هزار بار معشوق بر شیشه ی دل سنگی بزند ، عاشق دلتنگ همان سنگ شود
هدی احمدی
پاییز هزار رنگ میرود
و زمستان سپید رنگ از راه میرسد
و در این میان شبی است بلند
به بلندای یک فرهنگ
آئینی رنگارنگ به سان پاییز
و درون مایهای سپید به رنگ زمستان
شب یلدا، شب کنار هم بودنها بر شما مبارک