آرزوی من این است

آرزوی من این است
خانه ات آباد
دلت شاد
ریه هات پر از عطر اقاقی
سخنت هجای عشق
لبهایت پر از عقیق باده
گوشهایت ز ترنم آواز هَزارپر
قدت سرو
شبهایت پر ستاره
دستهایت آویخته به گردن بندمروارید خوشه پروین

رویت به زیبایی رویای ماه
گونه ات به سرخی سیب حوا
عاشقان و دلدادگان دربندت
ودلت آزاد
هنگامه ی بازگشت که فرارسید
ریه هایت را پر زشمیمِ عطر اقاقی کن
که اینجا نفسم کم دارد هُرم نفس هایت را

رضافرازمند

دیگر نمانده دلی برای سرودنت

دیگر نمانده دلی برای سرودنت
ازمن سرودن و,آه,نا شنودنت
اَخمت گره به هم وقت دیدنم
عمرم گذشت به پای گره گشودنت
پاکی نَجُست دلم زکتیبه ی نگار تو
کو مرهمی برای ز دل زُدودنت
گویی سپَند ِ مجمرِ چشم تو دل من ست
آتش به جانِ دل زدی با نبودنت

لب به سینه ی شعر شیره ی جان مکیده ای
در حیرتم ز لالایی شعر وخوش غنودنت
در مردم چشم تو مهره ی مار نهفته بود
ورد زبان خلایقی و همی ستودنت
دراختلاس لبخندی و احتکار نگاه
در انتظار یک نگاهم ولب گشودنت
کی پس دهی دلی که به تاراج برده ای؟؟؟
وام بلا عوض نبود این دل ربودنت

رضافرازمند

برای ماندنم اشاره ای کافی ست

برای ماندنم اشاره ای کافی ست
نظر به پشت ِسر نظاره ای کافی ست
مگیر زمن حریم و هُرمِ آغوشت
مرا ز این حریر قَواره ای کافی ست
چگونه آورم بدست تورا؟؟من که...
برای با تو بودنم هِزاره ای کافی ست
اگر به بام ِدل نَخوانَدَم مرغی
برای رقص ِدل هَزاره ای کافی ست
تفالِ بخت ِخود زنی به قهوه وتا
روت
مرا ز حافظ استخاره ای کافی ست
به آذر ِ دوچشم ِ خود گداخته ای دل را
ز رعد ِ دیده ات شراره ای کافی ست
شب وسحر نظر به آسمان اما...
ز آسمان چشم تو ستاره ای کافی ست
دمی غنیمت ست زلعل تو دمنوش
زجام ِ لعل تو عصاره ای کافی ست
اگر که سردو سربی ست نسیم صبح
رسد پیامکم به تو شماره ای کافی ست
زشعر منزوی نزد جوانه احساسم
به لب بخوان مرا که استعاره ای کافی ست
اسیر چال ِ چاله ی زنخدانم
بکن تو چاره ای که چاره ای کافی ست
حواله کن مرا به گرمی ِحریم آغوشت
برای باتو بودنم دوباره ای کافی ست

رضافرازمند