لعنت به این پاییز

بهار و تابستان
شب که از لابه لای برگهای چنار می رسید
ستاره می چیدم
ستاره می چیدم و
در دامن خواب می ریختم تا
دستان نوازشگرش
دستهایم را بگیرد و
برساند تا تو ....
لعنت به این پاییز
که نه برگی ماند

نه خوابی
نه ستاره ای
نه دستی
و نه تو ..........

شهره_عابد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.