پاییز


                                

                                
                                
                            </div>
                            <div class=

محمد

ارزش انسان درعلم و تقوا پیدا شود

ارزش انسان درعلم و تقوا پیدا شود
دست خالی از علم و تقوا هرکسی دعوی کند رسوا شود
هرکسی را با اهل علم و تقوا گشت عنوانی گرفت
قطره چون در اغوش دریا جا گرفت دریا شود
هرکسی می کند دعوی از بهر زور و زر
ادعا کی بود قدرت بر زر و زور
ادمی را هرگز گزندی نیست از علم و ورع او
دور ماندن ز علم و تقواست سنگ پیش پای او
در مسیر زندگی نیست نامید هرگز او
با چراغ علم و ایمان بشر بینا شود
ما که هر لحظه دم از حقیقت می زنیم
ملامت های بدخواهان کی سد راه شود
می شود افتاده تر هر کس با اخلاق تر شود
اخلاق هرکس از ایمان و علم او حاصل شود
دل چون روشن گشت به ایمان و علم
چون صدف هر قطره خورد گوهر شود

مصطفی خواجه دهاقانی

از تو تا من هزار دره ره است

از تو تا من
هزار دره ره است
من به رازِ شنفته می مانم
تو به شعرِ نگفته می مانی


اسماعیل_خویی

لبریز است

لبریز است
آتشدان پاییز
از هیزم خاطره
فرشته سنگیان

اندر خلقت خویش به گمانم خبط و خطایی رخ داده است

اندر خلقت خویش به گمانم خبط و خطایی رخ داده است
در زمان و مکانی غلط خیلی دیر چشم به جهان گشودم
الا که از بیخ و بن نباید بودش بیرومی می یافتم
شاید جهان من جهان مغلوطی ست
گویی که انگار من برای همه چیز و همه کس که هیچ
بلکه برای خود نیز سو تفاهم و اشتباهی بیش نیستم
پس کی به اتمام حقیقی و ابدی می رسم
زمین بی عشق جای من عاشق بیگانه نیست...
با جان و دل می پذیرم ریسکش را
منبعد از باقی ناخواسته ی عمر زندگی ام را
با سفر و ورود به جهان موازی
در سکوت مطلق خود به تماشای آن من بنشینم
باشد که آن من به منِ من و توِ تو رسیده باشد و در
سکوت مطلق از تماشایم لذت ببرم
چه بسیار باشد ها که آن من...
جانا یارا عشقا
چه می گویم به کجا می بری ام؟
تو هستی و همین جایی و ببین
در پی ات مرا به کجا ها که نمی کشانی
ای عشق رهایم مکن و رهایم کن از تمام
حالت ها و لحظه های بی تو...

عبداله قربانپور

دیوانه و تنها در این بزم خرابات

دیوانه و تنها در این بزم خرابات
تنها به امید لبخند خداییم
یک لحظه به گوشش برسانید
این رسم ز ریشه‌اش غلط بود
ما لایق این حال خرابیم؟
نه، ما باعث این حال خرابیم
بیچاره تر از منطق این قوم
ما فلسفه عشق ندانیم
عشقی که دلیل مرگ است
یا مرگ دلیل عشق است
استاد خطا بودن یک واژه شوم است
تکرار خطا کردن بد نیست همیشه
راهت که جدا شد از مسیرم
دیگر نپرس از مسیرم
شاید که سرانجامِ این عشق
یک مرگ بی دلیل است
ما چاره نیابیم که استاد خطاییم
چون چاره بیامد به تکرار دچاریم
یک لحظه نگاهم کن با ناز صدایم کن
چون باعث این دردی چون لایق این دردی

ابوالفضل ناصری نژاد

خواستم بگویمت کوه

خواستم بگویمت کوه
                                  اما تو از آن قوی تر هستی
خواستم بگویمت ماه
                                  اما تو از آن قشنگ تر هستی
خواستم بگویمت رود
                                 اما تو از آن عمیق تر هستی
خواستم بگویمت دوست
                                 اما تو ز دوست فراتر هستی
خواستم بگویمت تو
                                  تا به همیشه یارم هستی
خواستم بدانی ای یار
                                 تا ابد،تو تهِ قلبِ من هستی

ملینا جوادیان

اگر بشود ... باران ببارد که بشوید

اگر بشود ...
باران ببارد که بشوید
دیوار دنیا را
و آنچه را که از پاکی روح الهی ست بیدار می کرد
تا دنیا با شراب عشق مست می شد ...


فاطمه دانشور