قلبی که دادم را نشاید پس گرفتن

قلبی که دادم را نشاید پس گرفتن
قلبی که دادی را نباید پس گرفتن

روزی که مجنون عشق لیلی را بنا کرد
چشمان من را با نگاهت آشنا کرد

عکس رخت در باورم همواره ماه ست
شوق نگاهت در دلم صد پاره ماه ست


رنگ صدایت رنگ آوای قناری ست
بوی کلامت عطر گلهای بهاری ست

من بودم وجادوی چشمت سحِر پنهان
تو در خیال شیطنت ، لبهای خندان

چنگیز مژگانت خراب آباد من شد
تصنیف گیسوتو شادآباد تن شد

تو در کویر خاطرم گلزار می سازی
هم در بلوغ عشق خود دلدار می سازی

در سینه ام عشق تو می ماند همیشه
تو مثل شیرینی و من فرهاد و تیشه

من با نماز قامتت تکبیر میخوانم
بر سجده گاه مِهر تو تفسیر میخوانم

من با تماشای رخت با سین یاسین
سیر وگذر دارم بکوه طور سینین

هذا البد این شهر ایمن جای عشق ست
با احسن التقویم ،جان همپای عشق ست

جایی بروی سینه ام حک ست عشقت
بر لوح ،در پیشینه ام حک ست عشقت

حالا بگوقلب مرا بس می دهی یا نه
از دام عشقت دام عشقم می رهی یا نه

با ساغر مستانه ی چشمان محجوبت
مست غرورهستم ولی همواره محبوبت

محمدتوکلی

در زایشگاهِ تاریکِ ذهن

در زایشگاهِ تاریکِ ذهن
شعرِ آبستنم
فریادِی را سقط کرد
و من ناله‌کنان
در سایه‌روشنِ امید
نوزاد دیگری را
چشم در راهم...

عبدالمجید حیاتی

غم سرمایه است.

غم سرمایه است.
سرمایه ی برای فهمیدن
اصلا شادی با غم فهمیده می شود
تا غم را درک نکرده باشی معنی شادی را
نمی فهمی

بی غمی واقعا درد بزرگیست

مرضیه پورجمالی

مثل نت های یک ترانه

مثل نت های یک ترانه
صدای زخمی اوازه خوان
مثل خرچنگهای مردابی در پس خیال باران
از عشق سقوط کردی و غزلواره شدی
به اوج صعود کردی و عرش کبریا شدی
قبله گاه من تویی به تو سجده می کنم
نمازم تو بودی به تو اقتدا میکنم
بت شکن نمی خواهم
اسمان را از گریه افروختم
خورشید فروزان را با لبخندتو خاموش کردم


کاوه پارسا

هر کس تو را شناخت دگر سر به تن ندید

هر کس تو را شناخت دگر سر به تن ندید
حیران و بی قرار که دیگر وطن ندید
آنقدر مست گشت که منی و من ندید
فرقی میان خوب و بد و اهرمن ندید
هجران بسوختش و دگر روز دن ندید
دیده ببست و نار و بهشت عدن ندید


سید اردلان رﺋﯿﺴﯽ

ای عشق گاهی اندکی آزار مگذار .

ای عشق گاهی اندکی آزار مگذار .‌
زخمی بروی دفتر و خودکار مگذار ..
سر کارگر بودی برای قشر خاصی ..
بر دوش هر وامانده ای آوار مگذار ..
انباره باروتی چگونه در سکوتی ..
بمبی بروی آتشی بسیار مگذار ..
این نکته ها بی عاشقی لطفی ندارد..
یک نقطه را در حسرت پرگار مگذار .
روی لب سرخ تمام شعله هایی ..
ماتیک روی لب ولی سیگار مگذار ..
دیدی شکستن های دل دارد جدایی .
بین جدایی این همه دیوار مگذار .‌
هستی کناره بستر سردی که مرده.
سرما نیاور لحظه ی دیدار مگذار .‌
صحرا که بی مجنون معنایی ندارد .‌
لیلی نسیم قیس رابی یار مگذار .‌


احمد البرز

خیالِ مرده ات همراه ‌ِتابستان

خیالِ مرده ات همراه ‌ِتابستان
باز لغزید به درونِ خزان ‌ِمن
با شکوه ،اما سوگناک
گذاشتم دزدانه باز
هزار توی ِمرا آغشته سازد
به آهنگ ِنفس های ِخسته ی ِعشق
آهنگی تک هجا، شبیه ِبازدم
که با صدای ِخرد شدن ِقلبینرم
سمفونی باشکوهی خواهد ساخت
برایِ رقص ِرنج ِجان

نازنین رجبی

دریا خروشان و دلم ، چون کشتیِ بشکسته ایست

دریا خروشان و دلم ، چون کشتیِ بشکسته ایست
بنشسته در اعماق آب دنبال راه چاره ایست

روزی به روی آب ها ، او حس و حالی تازه داشت
همچون غزالی تیز پا ، بر غصه ها او می شتافت

اینک چنین بیخود ز خود ، غم ها حصارش کرده اند
در عمق ظلمت های خود اورا شکارش کرده اند

دل اینچنین زارست چنین ، اینگونه بیمارست چنین
بر حال و بر احوال خود ، صد بار گریانست چنین


سیّد ایمان داوودی