مگر می شود با تو شاعر نشد

مگر می شود با تو شاعر نشد
مگر می شود با تو عاشق نبود

دراین حجم مسموم‌ و بی پنجره
مگر می شود بی هوا پرگشود

تو باران اردیبهشتی و من
از آوارِ بهمن سیاه و کبود

من وشعر و سیگار و دلتنگی ام
و این سینه ی غرق اندوه و دود

تو با ‌حلقه ی محکم دست هات
رهایم کن از این حصار و حدود

خیال رسیدن به دریا هنوز
نیفتاده از ذهن باریک رود


محمدحسین ناطقی

هزار بار اگر به پیشوازِ خودم بروم

هزار بار اگر
به پیشوازِ خودم بروم
حنجره سکوت را خواهم بوسید


مهناز عبدی

باز ز خاک خفته، چون باز می شویم

باز ز خاک خفته، چون باز می شویم
در فصول زندگی، فصل آغاز می شویم

همچون ققنوس، از دل آتش همبستگی
در دفتر روزگار، نقش آراز می شویم


اسلم رییسی

تو که نیستی

تو که نیستی
عاشق دنیای عنکبوت ها شده ام
محو تماشای تارهای کنار هم
آرامش ارام
خالی از هیجان و هیاهو
بافت و بافت و بافت
دلم تاب می خورد
در هوای
بی خیالی ِاین ساختن
بدون تو
بدون حرف
آرام و آرام
قصه می نویسم
قصه ی سست ترین خانه

وحید پاکرو

وقتی که شعر حا ل و هوایش خراب هست

وقتی که شعر حا ل و هوایش خراب هست
عریان تر از همیشه شده بی حجاب هست
در لحظه های بی کسی ات کنج یک اتاق
شعری که هست رفیق سفر شعر ناب هست
پاسخ نداد به انچه دلم خواست سالهاست
انکار هر سوال خودش یک جواب هست
وقت سکوت و خستگی و خلسه و خیال

آغوش گرم ناز غزل جای خواب هست
گاهی لباس شعر به تن میکنم قشنگ
آری لباس عشق خودش انتخاب هست

بهداد ذاکریان

باز در پشت هر دری بازی است

باز
در پشت هر دری
بازی است
مشغول بازی با بچه‌هایش
محکوم به قفس
به جرم
غریزه‌اش.


علیرضا ایمانی فر

از اردیبهشت عطری به جا می ماند

از اردیبهشت
عطری به جا می ماند
از من
گل هایی روییده بر استخوان هایم

زیتا رضایی

زندگی تکرارِ دردی بیش نیست

زندگی تکرارِ دردی بیش نیست
هیچ کس آسوده از این نیش نیست

هر که عاقل تر عذابش بیشتر
نیک بختی جز برای میش نیست

گل به خارش طعنه زد کین جان و تن
جز ز مهرت، همنشینم، ریش نیست

دشمنان جایِ خود امّا دردِ ما
هدیه جز از دوستانِ خویش نیست

آه، از گندم نمایِ جو فروش
هر که ریش بر صورتش درویش نیست

آینه در ظاهر و پشتش دو رنگ
کو پس آن یاری که بد اندیش نیست


علی پیرانی شال